احمد دکامین، یک خام گیاهخوار ۶۹ ساله است. وی داستان آشنایی اش با خامگیاهخواری را این گونه آغاز میکند: به سال ۱۳۶۳ با موسسه خام گیاهخواری آشنا شدم که آن زمان اسمش تغذیه طبیعی بود و رستورانی هم نداشت.
آن زمان ورزشکار بودم و هیچ گونه بیماری هم نداشتم. وقتی دوستم از من خواست که خام گیاهخواری را شروع کنم، در برابر او جبهه گرفتم که من نیازی به این شیوه غذا خوردن ندارم. اما وقتی خام گیاهخوارانی را دیدم که بیماریهای لاعلاجشان درمان شده است، تحت تاثیر قرار گرفتم و از فردای آن روز این نوع تغذیه را به صورت مطلق شروع کردم. کتابهای خام گیاهخواری را خواندم و با همه عجایبی که برایم داشت، ۶ ماه خامگیاهخواری مطلق را انجام دادم. با دنیایی آشنا شده بودم که سرتاسر انرژی بود. حتی جوان شده بودم و همه چیز عالی بود. بعد از آن ۶ ماه، خام گیاهخواری را ادامه دادم، اما نه به صورت مطلق بلکه ۸۰ درصد به آن پایبند بودم. این روند تا سال ۱۳۷۹ ادامه داشت و شرایط طوری بود که دیگر نتوانستم به خامگیاهخواری ادامه دهم و چون همیشه سالم بودم، فکر بیماری را هم نمیکردم.
وقتی دوباره به پخته خواری روی آوردم، به شدت ولع داشتم و ۵ برابر گذشته غذا میخوردم. اشتهایم تمام نمیشد. در کوتاهترین مدت وزنم از ۷۵ کیلوگرم به ۱۰۵ کیلوگرم رسید. در سال ۱۳۸۱ سکته قلبی کردم. بهترین پزشکان ایران گفتند که باید در کمترین زمان، حتماً عمل باز قلب انجام دهم. خونرسانی به قلبم درست انجام نمیشد. اما من خطر کردم. حالا هم به عنوان یک خط شکن معروف شده ام. آن زمان هنوز خام گیاهخواران به این گستردگی از این شیوه تغذیه شفا نگرفته بودند، اما من به آن ایمان داشتم. افراد خانواده ام و پزشکان به شدت مخالف بودند، اما باور راسخ داشتم که راه درمانم فقط خام گیاهخواری است و از همین شیوه تغذیه جواب گرفتم و درمان شدم. خدارا شکر میکنم که سکته کردم و دوباره به این راه برگشتم، وگرنه احتمالاً تا همیشه مثل یک بیمار زندگی میکردم!🌶🍏🍆🍅