با پند و اندرز، موعظه، نطقها، مقالهها، کنفرانسها و غیره نمیتوان خوی درندگی مردمان مُردهخوار را از بین برد. بیشماری پیغمبرها، مذاهب، احزاب و سازمانهای مختلف آمدهاند تا این مردمان گمراه را به راه صحیح هدایت نمایند ولی موفق نشدهاند؛ بلکه روز به روز وضعیت این دنیا وخیمتر شده و دارد باز هم خطرناکتر میگردد. بیشتر نوجوانان امروزی ( «نسل جدید» ) یگانه معنی زندگی و یگانه مقصود خود را در دلخوشیِ وحشیانهی موقتی جستجو میکنند. این قیافههای وحشی، این لباسهای خندهآور، این جیغهای کر کننده، این حرکتهای زشت و بیادبانه، با این غذاهای بیماریزا، با این مشروبات الکلی، سیگار، مواد مخدر و عیاشی این نسل جدید را به کجا میکشاند. چه عاقبت فلاکتباری در انتظار بشر میباشد، اگر فردا رهبری دنیا در دست این دیوانگان بیفتد.
برای نجات از همه گونه بدبختیهایی که این دنیا را تهدید میکند و مخصوصاً برای رسیدن به صلح واقعی و همگانی هیچ راه دیگری وجود ندارد به غیر از این که خون همهی مُردهخوارها را توسط غذای زنده و طبیعی عوض کنیم و خوی حیوانی آنها را تعدیل کنیم. انسانهای نوعپرست و انساندوست عجله کنید و زود بیدار شوید تا مدتی که این سیاستمداران و دانشمندان نیمهدیوانه، تمامی عقل خود را از دست نداده و بزرگترین بلا را روی این دنیا نیاوردهاند دور هم جمع شده، دست به کار شویم تا هرچه زودتر جلوی این خطر را بگیریم.
فقط فکرش را بکنید، برای رسیدن به صلح ابدی و برای نجات یافتن از همهی بیماریها، چه سبک و چه سنگین مانند سرطان، بیماریهای قلبی، بیماری قند و سایر بیماریهای «صعبالعلاج» فقط لازم است برنامهی تغذیهی بیمارستانها را عوض نمود. با مبادلهی یک بشقاب غذای زنده و طبیعی، مردم از همه گونه فقر، گرسنگی، جنگ و جدال برای همیشه رهایی پیدا خواهند نمود.
"تدابیر جنگهای این دنیا در بدنهای دروغی تهیه میگردد و توسط شیطان اداره میشود."
در حال حاضر کاری
واجبتر از این در دنیا وجود ندارد. همهی سخنانی که در ضیافتهای سیاسی،
در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، در کنفرانسهای بینالمللی، در جراید و
رادیو و تلویزیون برای اصلاح کارهای این دنیا گفته و نوشته میشود همگی،
پوچ، بیاساس، بیمعنی و پر از کینهجویی، دروغپردازی، جاهطلبی و غرور
میباشد؛ زیرا این سخنان تماماً از درون بدنهای دروغی و از دهان شیطان
بیرون میآید. این اشخاص بزرگمنش وقت و پول مردم را کاملاً بیهوده صرف
مینمایند و روز به روز وضعیت دنیا را بدتر و آشفتهتر میسازند. ولی
خوانندگان پاکسرشت ناامید نشوید، شیطان هرقدر هم زورمند باشد انسان حقیقی
هنوز نمُرده است، او فقط به خواب فرو رفته است و فقط لازم میباشد او را به
شدت تکان داد تا بیدار شود و معجزهها بکند.
تاریخ بشر نشان میدهد
که مُردهخواری، همیشه اینگونه جانوران خونخوار مانند آتیلا، تیمور لنگ،
اسکندر مقدونی، نرون، ناپلئون و هیتلر را به وجود آورده و به اجتماع تحویل
داده است. با این که ثابت شده است هیچ وقت این گونه جنگها به نفع هیچ کدام
از طرفین تمام نشده است باز هم این جنگ لعنتی از این جهان رخت بر
نمیبندد، به این دلیل که گوشتخواری و مُردهخواری مردم را وحشی میسازد و
همهی سخنانی که راجع به صلح، کاهش تسلیحات اتمی و همگانی، همزیستی
مسالمتآمیز و غیره گفته میشود، همگی دروغ، بیاساس و بیثمر است، زیرا
این سخنان از بدنهای دروغی سرچشمه میگیرند و از طرف شیطان دیکته میشود.
کار اساسی باید این باشد که مردم بدنهای دروغی را از غذاهای مُرده محروم
نموده او را با گرسنگی بکشند، صدای شیطان را خفه نمایند و در عوض بدنهای
اصلی را توسط غذای طبیعی پرورش داده و فکر و روح مردم را پاک سازند.
آری
رهبران کشورهایی که حکم این گونه کشتارها را صادر مینمایند، انسانهای
واقعی نیستند بلکه جانوران خونخوار با بدنهای شیطانپرور میباشند که
خودشان را نمایندگان ملت معرفی مینمایند ولی در حقیقت بلایی برای ملت خود و
تمام بشریت میباشند. من همیشه از سیاست دور بودهام و خواهم بود و در این
سیاستها فقط تصویر بدنهای دروغی را مشاهده مینمایم و وسوسههای شیطان
را میبینم. خوب نگاه کنید به عکسهای این قبیل رهبران و سیاستمداران، آیا
بین آنها حتی یک نفر آدم آرام با صورت ظریف و روشن، با چشمان پاک و
بیگناه مشاهده میگردد؟ گوشتهای زائد بدنهای دروغی از سر و صورت، گردن و
شکم آنها لابهلا آویزان است. وجود شیطان در قیافهی خشمگین و چشمان خون
گرفتهی آنها به خوبی نمایان است. معمولاً بیشتر مردم این گوشتها را چربی
مینامند ولی آنها فقط چربی نیستند، این سلولهای زائد گوشتی و چربی و
غیره در همه جای بدن مُردهخوارها حتی در مغز، استخوان، مو و ناخنها نیز
نفوذ کرده و به جهت کمبود سلولهای اصلی با آنها قاطی گردیدهاند.
با
این که من این رهبران و سیاستمداران را سخت انتقاد میکنم و افکار و اعمال
غیر انسانی آنها را محکوم مینمایم با این همه باید تصدیق کنم که آنها
گناهی ندارند، کلیهی عضوهای بدن مُردهخوارها بیمارند و ناقص کار میکنند.
مغز آنها نیز چون یک عضو بدن ناقص کار میکند، یعنی آنها عقل سالم
ندارند که درست فکر کنند. آنها بیماریهای روحی و روانی دارند و بیمارانی
هستند نیمهدیوانه که مانند همهی دیوانگان از دیوانگی خود خبر ندارند.
آنها این نیمه دیوانگی را توسط بدنهای دروغی و خون مسموم شده را از اجداد
خویش به ارث بردهاند. هنگامی که این اشخاص جلسههایی ترتیب میدهند و
برای نابودی همنوعان خود تدابیری میاندیشند تصور میکنند که وظیفهی ملی
خود را انجام میدهند و وطنپرستی خود را ثابت مینمایند. یگانه چارهی
بیماری آنها کشتن بدنهای دروغی و پاک نمودن خون از سُموم میباشد. بعد از
چند ماه یا چند سال زندهخواری مردم میفهمند که قبل از زندهخواری چقدر
غلط فکر میکردهاند و به چه کارهای غیر عاقلانهای دست میزدهاند.
هیچ
زندهخواری به خاطر یک مشت گندم یا بادام آدم نمیکشد، دزدی نمیکند و
دروغ نمیگوید. اغلب سیاستمداران مُردهخوار خیال میکنند که دروغ گفتن یک
وظیفه و جزئی از کارهای سیاسی میباشد، ولی دزدی و دروغگویی در چشم
زندهخواران گناهانی هستند به یک اندازه. هیچ رهبر زندهخواری حاضر نمیشود
برای به دست آوردن یک قطعه زمین، میلیونها افراد بشر را به کشتن بدهد و
نتیجهی زحمات دهها سال مردم را محو نماید زیرا کرهی ارض به قدری زیاد
زمین دارد که در شرایط زندهخواری میتواند در حال حاضر پنج شش و در آتیهی
دور حتی سی چهل برابر جمعیت کنونی را جا بدهد و آنها را به آسانی تغذیه
نماید.
(قسمتهایی از کتاب “خامخواری” نوشتهی آرشاویر دِر آوانسیان)