کرونا در همان ابتدای ورودش حکمی داد : دستهای تان را بشویید.
فقط با شستن دستهاست که خواهید ماند. نجات در شستن دستهاست!
و در این حکم پیامی نهفته است. پیامی نه فقط برای آدمها و انسانهای متفرد، بلکه خطاب به بشریت.
زیرا دستهای بشر آلوده است.
آلوده به قتل درختان و نابودی جنگلها، کشتار حیوانات و تبدیل زیستگاههای آنان به سازههای بتنی، نسلکشی جانوران، کشتن رودها و دریاها و تالابها، جنگ و خونریزی و بهرهکشی، انباشتن جهان از زباله، تاراج لبخند و مهربانی ...
پیشتر هم طبیعت به بشر هشدار داده بود؛ با طغیان رودها و سرکشی رودخانهها و سونامی اقیانوسها، با زمین لرزهها و فریادهای زمین، با خشکسالیها و دریغورزیها...
اما بشر سوار بر سرعتی لجام گسیخته همچنان میتاخت... و اکنون بشر دست از جهان شسته و دستهایش را میشوید !
اکنون جهان کمی آرام گرفته است. در خبرها آمده رودخانههای ونیز، دوباره زلال شده و میتوان بازی ماهیان و آبزیان را دید، دریاها آرام گرفتهاند، آبی شدهاند، شبها میتوان ستارهها را دید و روزها چنان از دود و غبار زدوده شدهاند که میتوان دست بر آسمان سائید.
خودروها ایستادهاند و کارخانهها خرناسه نمیکشند، حتی جهان از ازدحام صداها خلاص شده است!
بشر مشغول شستن دستهایش هست و جهان درنگی کرده است تا نفسی تازه کند.
اما این دست ها هنوز آلودهاند، پاک نشدهاند.هنوز در حسرت روزهای گذشته هستیم،
دلمان برای آن روزها تنگ شده ، برای همان روزها که سوار بر سرعت، جهان را میآلودیم و به چیزی بدل میکردیم که اکنون شده است!
دستهایمان هنوز آلوده است.
باید بیشتر بشوییم، زیرا هنوز میتوانیم بر سر تکهای نان، بستهای بیسکوئیت با هم بجنگیم. هنوز میتوانیم همهی ماسکها و دستکشها را برای خودمان بخواهیم،
از دیگری سبقت بگیریم، سهم بیشتری به چنگ آوریم ...
دستهای بشر آلوده است.
هنوز آلوده است. باید بیشتر شست...
کرونا هنگامی خواهد رفت که پیام طبیعت را بشنویم و دل مان نه برای گذشته های ویران،
که برای آینده تنگ شود.