این را برای کسانی می نویسیم که در این وادی ها نیستند و شاید فکر می کنند ما در حال ریاضت کشیدنیم ؛ به افق نگاه می کنیم و شب ها خواب شیشلیک می بینیم...
فکر می کنند دلمان برای همبرگر و کباب غش می رود و داریم خودمان را عذاب می دهیم!
این ذهن حیوان خواران است که ما را اینطور تصور می کند ولی نمی دانند فلسفه ما روشن و قاطع است، چشم بسته پاک خوار نشده ایم.
دو حالت وجود دارد : یا وگن هستی یا نیستی
اگر هنوز هوس حیوانی جات داری ، یعنی یک جای کارت می لنگد و خودت هم نمی دانی چرا وگنی!
وگن شدن یک بیداری شگرف و عمیق است ، آگاهی از طبیعت و غریزه و وجدان خود...
آگاهی از رنج و تنفر از کشتار و آزار و اسارت
یگانگی با زمین و حیوانات...
بازگشت به طبیعت و حس خوش گیاهان
چیزی که گوارای ماست...
کسی که می خواهد به معنی واقعی نام وگن بر روی او حک شود
در ابتدا بر خود می لرزد ، بر ستم به حیوانات و درونش بیزار و آشفته می شود از اینهمه کشتار و آزار موجودات و چنان پشیمانی و تنفری در او بوجود می آید که محال است به خوراک حیوانی بیندیشد و هوس کند
هوس چه چیزی را بکند؟ بدن یک مرده؟! جسد بدون سر؟! جنازه تکه تکه شده؟!
آیا شما می توانید به خوردن یک انسان فکر کنید آیا در تصورتان می گنجد؟
برای ما هیچ فرقی بین جسد یک گوسفند با یک انسان نیست...
هوس قطره ای لبنیات نداریم که حاصل اسارت و رنج های بزرگ است...
اینهمه فقط بعد اخلاقی وگنیسم است
وگرنه مضرات تغذیه ای محصولات حیوانی، بسیار زیاد و هفتاد من کاغذ شود ...
چطور هوس تخم مرغ کنیم در حالی که جوجه ای بی مادر بزرگ می شود و در قفس های تنگ می ماند؟! مرغی که نمی داند خورشید چیست و نمی تواند بال هایش را در قفس باز کند...
بردگانی برای تخم گذاشتن...
چطور هوس شیر کنیم؟!
در حالی که بچه گاو ها را از لحظه بدنیا آمدن از مادر جدا می کنند ، اسیران دوشیدن و سر بریدن...
خیالتان راحت باشد ، ما آدم گیاهی هستیم...
یک وگن هوس هیچ نوع خوراک حیوانی ندارد.