📍مخالفان گیاهخواری، اغلب با استفاده از مغلطهٔ «طبیعتگرایی» گیاهخواری را رد میکنند، اما آیا هرچیزی که طبیعیست ضرورتاً خوب و هرآنچه غیرطبیعیست ضرورتاً بد است؟
📍فیلسوف اخلاق، جورج ادوارد مور در این مورد هشدار میدهد. از نظر وی برابر نهادن امر خیر با امر طبیعی مغالطهای دربردارد. چه بسا چیزهایی طبیعی که مسلماً خوب نیستند (مثل فلج اطفال یا نابینایی مادرزادی) و چه بسا چیزهای ناطبیعی که خوباند (مثل واکسن، عینک طبی و...). پس نباید از طبیعی بودن، خوب بودن را نتیجه بگیریم.
نمونهٔ عمدهتر مغلطهٔ طبیعی بودن را میتوان در نتیجه گرفتن آنچه که باید باشد از آنچه که هست مشاهده کرد. به این موارد توجه کنید: در بسیاری از فرهنگها، زنان در مقایسه با مردان وقت بیشتری را صرف نگهداری و مراقبت از کودکان میکنند (تفاوت جنسیتی که از اجداد نخستیِ ما به ارث رسیده است)، مردان خشنتر از زنان هستند (درست مانند نخستیها)، و چندهمسری رایجتر از تکهمسری است (چنان که در دنیای حیوانات نیز). از این مقدمات نمیتوانیم نتیجه بگیریم که زنان باید سراسر وقتشان را صرف فرزندداری کنند و مردان در میخانهها به عیش، روزگار بگذرانند؛ از این مقدمات نمیتوان حکم کرد که چون مردان تستسترون دارند، جامعه باید خشونت آنها را تحمل کند، و نیز نمیتوان نتیجه گرفت که چون چندهمسری سابقهٔ طبیعی دارد، زنان باید مشتاق و مدافع هر نوع بیقیدیِ جنسی شوهران باشند، فقط به صِرف اینکه ژن مردان چنین است و طبیعتشان چنین تمایلی دارد. خلاصه این که اصول توصیفیای که در سرشت و طبیعت انسان کشف میشود، لزوماً نباید رابطهای علّی و معلولی با اصل تجویزی حیات اجتماعی داشته باشد. وضع چنین رابطهای نمونهٔ همان مغلطه است.
📍پس اگر شخصی همهچیزخوار، در دفاع از عادات تغذیهایِ خودش و در رد گیاهخواری، بگوید همهچیزخواری طبیعی است و به همین دلیل ایرادی در آن نیست دچار این مغلطه شده است.
📍نکتهٔ قابلتوجه دیگر این است که حتی گیاهخواران (و خامگیاهخواران) هم مکرراً از این مغلطهٔ طبیعتگرایی استفاده میکنند! گزارههایی مثل این که «انسان ذاتاً گیاهخوار است و اجداد ما گیاهخوار بودهاند»، فارغ از درست یا غلط بودن آن، لزوماً ما را به این نتیجه که «پس بایستی گیاهخواری کنیم» نمیرساند. انتخابهای اخلاقی انسانِ قرن بیستویکم متناسب با شرایط و تواناییهای فعلیاش باید باشد؛ اجداد ما ضرورتاً الگوهای اخلاقی خوبی نیستند.
#پاسخ_به_نقد
* این مطلب با بهرهگیری از کتاب «ذهن اخلاقی؛ چگونه طبیعت فهم خوب و بد را پدید میآورد»، نوشتهٔ مارک هاوزر و با ترجمهٔ محمد فرخی یکتا، چاپ نشر هرمس نوشته شده است (با اندکی تصرف و تلخیص).